قسمت سی ام
نوشته شده توسط : طیبه اسماعیل بیگی

مسروره به شدت از رفتار ماهان، ناراحت شده بود؛ هنوز هم، پس از اینهمه سال زندگی مشترک، شوهرش برای تصمیمات زندگیشان، با او مشورت نمی کرد، حتی در مورد تربیت بچه هایشان؛ و این مسئله زمانهایی بیشتر اذیتش می کرد که ماهان، تصمیماتی اشتباه، اتخاذ می کرد؛ درست مثل همین الآن! فرق گذاشتن بین بچه هایشان، آشکارا عملی اشتباه بود و اینکار، هر دوی آنها را آزار می داد. رامیس، تازه بهبود یافته بود و زندگی عادیش را از سر گرفته بود؛ همینکه تصمیم گرفته بود، دوباره درس بخواند، برای او، حرکت و فعالیتی بزرگ بود؛ کار کردن همزمان، فشار فوق العاده ای به او وارد می کرد و ممکن بود، دوباره او را به عقب براند و حتی از درس خواندن پشیمان کند. و در مورد آمیتیس: او همواره به سختی تلاش می کرد و موفقیتهای چشمگیری را به دست می آورد، اما انگار همه حواس ماهان به رامیس بود و اصلاً آمیتیس را نمی دید! این رفتار او، رابطه بچه ها را نیز، خراب می کرد؛ اما... وقتی با وجود اینکه مسروره دکتر و استاد موفقی بود، اما ماهان هیچگاه او را به حساب نمی آورد و همواره به تنهایی تصمیم می گرفت، مسروره چه کاری از دستش برمی آمد!؟ ماهان به طرز عجیبی به رئیس بودن، معتاد بود و حرفهای مسروره نیز، تأثیر چندانی بر او نداشت. پس از اینهمه سال زندگی مشترک، مسروره می اندیشید که واقعاً چرا با این مرد خودرأی، ازدواج کرده است!؟





:: موضوعات مرتبط: قسمت 26-30 , ,
:: برچسب‌ها: داستان،صبور،اثر،طیبه،اسماعیل بیگی ,
:: بازدید از این مطلب : 82
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 ارديبهشت 1396 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: